وبسایت دکترمحمدمهدی اسماعیل پور

عرفان اسلامی ایران
وبسایت دکترمحمدمهدی اسماعیل پور
"در این راه منزل اول دل دادنست و منزل دوم شکرانه را جان بر سر نهادن"
سیف الدین باخرزی عارف قرن هشتم

این وب سایت تخصصی، به تبیین علم آسمانی و دیرینه ی عرفان اسلامی -که خوشبختانه چند سالی است به محیط های علمی و پژوهشی کشور راه پیدا کرده است - می پردازد

فرهیخته ی گرامی خواهشمند است 1- برای مشاهده ی بهتر متن ها از مرورگر فایر فاکس یا گوگل کروم استفاده کنید
2- چنانچه مایل به دریافت پاسخ پرسش های خود هستید ، نظرتان را به صورت خصوصی ارسال نفرمایید
3- و در صورتی که قصد دارید ایمیل تان توسط سایر کاربران رویت نشود ، گزینه ی نمایش ایمیل را تیک نزنید .
بایگانی
پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است


در آن هنگام که جمال والای حق جل و علا در یک دل تجلی نکند ،


نوبت به پرستش بت های زیبای محسوس که بشر با دست خود می سازد می رسد .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۱:۴۴
مدیر سایت


از آنجا که ارزش زیبایی حقیقت و برداشت اشخاص از آنها به جهت اختلاف آنان


در طرز تفکرات و وضع روانی و موقعیت های خاص فرهنگی ، مختلف است لذا


نمی توان رابطه ی بین این سه مفهوم را مطلق در نظر آوریم .


مرحوم جعفری در این باره می گوید هر اندازه رشد مغزی و کمال یک انسان ،


بالاتر باشد ، هر حقیقت و هنر مفید و انسانی را زیبا تلقی خواهد کرد ؛


با این معنی که همان انبساط روانی را که در حال شهود زیبایی ها در خود


احساس می کند ، در موقع دریافت یک حقیقت و یک اثر هنری مفید بر حال انسان ها ،


همان انبساط را در درون خود دریافت خواهد کرد .


البته تردیدی در اختلاف انواع انبساط روانی در دریافت حقایق و آثار هنری گوناگون ،


وجود ندارد ؛ همان گونه که انبساط هایی که در دریافت زیبایی به وجود می آیند ،


با یکدیگر مختلف اند .


علت اصلی احساس زیبایی در حقایق و آثار هنری مفید به حال انسان ها ،


مربوط به تصورات و دریافت های اشخاص معمولی که زیبایی را تنها در رنگ ها و شکل ها


و نمود های موزون و خوشایند ، می بینند ، نیست ؛ بلکه مربوط به یک شهود والایی است


که در باره ی فروغ ملکوت هستی در این جهان بزرگ در درون خود دارند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۱:۱۷
مدیر سایت


حقیقت در صورتی با زیبایی ارتباط برقرار می کند که 


زیبایی مورد نظر "زیبایی مطلق "باشد .


زیرا زیبایی مطلق نیازی به اثبات این که او حقیقت واقعی را 


در عالی ترین کمال داراست ، ندارد .



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۰:۵۴
مدیر سایت


بزرگان علم زیبایی شناسی معتقدند قبل از اینکه 


زیبایی را تعریف کنیم لازم است تعریفی از حقیقت ارائه نماییم ،


تا روشن شود که علم زیبایی بر چه پایه ای بنا شده است .


تعاریفی که در زیر می آید دیدگاه  فیلسوف معاصر ، علامه محمد تقی جعفری است .


ایشان چهار تعریف از "حقیقت" مطرح می کند و می گوید 


هر چهار تعریف در حوزه ی معرفت است :




1-هر آنچه که موجود است و یا در جریان قوانین هستی به وجود می آید حقیقت است .


2-حقیقت هر موجود واقعی است که ثباتی داشته باشد، زیرا در معنای حق ، ثبوت وجود دارد .


3-حقیقت مانند حق ،آن واقعیت است که برای شدن و بودن شایسته است .


4-حقیقت عبارت است از تطابق درک ، که عمل قطب ذهنی است با واقعیت درک شده ،


که شئ در جهان عینی باشد .


بر این اساس ، نسبت حقیقت با زیبایی ، نسبت اصل حیات انسانی


با کیفیت لذت بار آن است .


اصل حیات و تلاش برای ادامه ی آن ، و احساس ضرورتی که


در وجود و بقای آن وجود دارد ،پایه ی اساسی و کیفیت های لذت بار حیات مانند


 مانند غذای خوب ، لباس خوب ،مسکن خوب ، فروع و عوارض خوشایند آن است .



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۰:۴۲
مدیر سایت

امام محمد غزالی در رسالة الطیر با زبان رمز و اشاره

به بیان تعدادی از مفاهیم اساسی عرفان اسلامی می پردازد .

 در خصوص استفاده از زبان رمز ، بزرگان دیگری چون شیخ اشراق ، عطار ونجم الدین رازی

آثار ماندگاری از خود به یادگار گذشته اند .

این رساله ی کوچک اما پر محتوا توسط سید ناصر طباطبایی ترجمه ،

و در انتشارات مولی به زیور طبع آراسته شده است .



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۰:۰۴
مدیر سایت


"ولایت "از لحاظ لغوی  ، از "ولی" به معنای قرب گرفته شده است .

ولایت به فتح واو به معنی نصرت و محبت است ؛

و به کسر واو  یعنی سلطنت ، قدرت ، امارت و تولیت .

اما ولایت در عرفان عبارت است از این که عبد ، هنگام فنای از خود ،

به حق بازگردد  ، و حق ، تولیت او را بر عهده گیرد

و او را به مقام قرب و تمکین برساند و در او تحول بنیادین صورت پذیرد

و اخلاق و اوصاف  و علوم و قدرت و فعل او الهی گردد ؛

عارف به خدا و صفات او ، بر طاعات او مواظبت ، و از محرمات او پرهیز کند ،

و از فرو رفتن در گزداب لذت ها و شهوت ها روی بر تابد .

هجویری در کشف المحجوب می گوید : ولایت قاعده و اساس طریقت عرفان است

و معرفت  ، جمله بر ولایت و اثبات آن است .

کثرت استعمال این واژه در قرآن کریم ، بیانگر اهمیت آن در عرفان اسلامی است .

این واژه در قالب اسم و فعل و مفرد و جمع 233 مرتبه در قرآن به کار رفته است .

در آینده در خصوص این  رکن مهم عرفانی مطالب گسترده تری بیان خواهم کرد .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۳:۲۱
مدیر سایت

کتاب «عمل عرفانی در پرتو علم وحیانی » که به بیان آداب سیروسلوک

در آثار آیت الله جوادی آملی می پردازد به همت مرکز مطالعات و پژوهش‌های

علمی و فرهنگی بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء منتشر شد
  در این کتاب که تحقیق و تنظیم آن توسط حجّة الاسلام محمود قلی پور

انجام شده است اساسی ترین اعمالی که سالک الی الله باید انجام دهد

به زبان ساده و مطابق با آراء و اندیشه های  استاد جوادی آملی بیان گردیده است.

برخی از مطالبی که در این اثر آمده عبارتند از :
تعریف عارف وعرفان، عرفان نظری وعملی، روش درعرفان،

تفاوت عرفان عملی با اخلاق عملی، ریاضت، زهد، تفکّر، عشق، استاد سلوک،

اعمال عرفانی، توبه، مداومت بر ذکر خدا همراه با مراقبه، صمت، جوع، عزلت،

سهر، صدق، توکّل، صبر، یقین، اخلاص، عزم.

لازم به ذکر است این کتاب با رویکرد استفاده طلاب ودانشجویان جوان

مشتاق سیر وسلوک الی الله آماده سازی و منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۱:۵۸
مدیر سایت

در عرفان شیعی راهی که به ولایت الهی می‏رسد، از راه ولایت اهل بیت(علیهم‌السلام) است.

علاوه بر این در عرفان شیعی باید به همه احکام و دستورات شریعت عمل شود،

و در طریقت نیز از ولای این خاندان بگذرد و از آن تجاوز نکند و تنها همین را مسیر راه قرار بدهد،

زیرا در روایات ولایت امیرمؤمنان(علیه‌السلام) صراط مستقیم معرفی شده است.[1][1]

انسان، هم باید به احکام ظاهری عمل کند و همه عبادات یا معاملات او

بر اساس شریعت باشد و هم در مسئله ء رهبری، از ولایت خاندان

پیامبر صلوات اللّه و سلامه علیه تجاوز نکند و آن را مسیر راه قرار دهد،

چون حصن ولایت: «ولایة علی بن أبی‏طالب حصنی»[2][2] دالان ورودی

حصن مهم‏تری است: «کلمة لا إله إلاّ اللّه حصنی».[3][3]

بنابراین، عرفان شیعی در مسیر دین و ولایت حرکت می‏کند؛

یعنی به آنچه آیه شریفه ﴿ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا﴾[4][4] و حدیث شریف ثقلین[5][5] بیان کرده‏ اند، عمل می‏کند.

 [1][1]  ـ بحار الانوار، ج 39، ص 246.

2   ـ همان، ج 49، ص 127.

3   ـ سوره حشر، آیه 7.

4 ـ قال النبی‏صلی الله علیه و آله و سلم: «إنّی تارک فیکم الثقلین ما إن
تمسّکتم بهما لن تضلّوا، کتاب اللّه و عترتی أهل بیتی و إنّهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض» (وسائل الشیعه، ج 27، ص 33؛ الدر المنثور، ج 7، ص 349).



[1][1]  ـ الکافی، ج 1، ص 416.

[2][2]  ـ بحار الانوار، ج 39، ص 246.

[3][3]  ـ همان، ج 49، ص 127.

[4][4]  ـ سوره حشر، آیه 7.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۱:۵۰
مدیر سایت

آنچه که در این مجموعه از نظر میگذرد چهار نوشتار مختصر است

 که ناظر به اندیشه و بینش عرفانی و فلسفی امام خمینی میباشد

که ذیلا گزارش گذرا از آنها ارائه میگردد.

1-امام خمینی، در سلسله شارحان ابن عربی این نوشتار کوتاه

که به عنوان درامد این مجموعه در نظر گرفته شده،

نخست سیر تکوین و بسط مکتب عرفانی شیخ اکبر محی الدین ابن عربی

 را از نگاه گذرانده و به شاخص ترین شارحان و مروجان این مکتب اشاره کرده

و انگاه با تاملی افزون در اوج دوباره ای که مدرس عرفانی ابن عربی در یک قرن اخیر داشته ,

جایگاه امام خمینی به عنوان یکی از بزرگترین مدرسان عرفان

 وشارحان اندیشه ابن عربی را در این سلسله مورد توجه قرار داده است.

موضوع این نوشتار از آن رو میتواند با اهمیت باشد که تاکنون علی رغم اذعان

و باوری که به برجستگی و ویژگی شخصیت عرفانی ایشان وجود دارد ،

مطالعه مستند و قابل اعتنایی در این خصوص صورت نگرفته

و بیم ان میرود که با فاصله گرفتن از مبدا زمانی حیات زمینی آن گرامی،

فقدان منابع دست اول، از امکان چنین تامل ومطالعه ای بکاهد.

 اشارات مختصری که دراین مقاله کوتاه رفته با این امید بود که

در انگیزش چنین مطالعاتی سهیم باشد.

2-نظری به اندیشه عرفانی امام خمینی این مقاله که اندکی از اندازه

معمول مقالات فراتر رفته، با سیری در مهمترین آثار عرفانی امام ره

سعی کرده است تا با گزینش موضوعاتی خاص و تبیین آراء و انظار مطرح شده

پیرامون آنها به تشکیل عناصری کمک کند که میتوانند در ترسیم

طرح کلی جهان بینی عرفانی امام خمینی (ره) موثر واقع شوند

 و در عین حال دور نمائی از روش و اندیشه ایشان در تفسیر کتاب الهی

 و نیز پاره ای از بحث انگیزترین و اصلی ترین موضوعات مطرح در حوزه عرفان نظری ارائه نماید.

بدون تردید کاستی های این نوشتار قابل انکار نیست

لیک در ظرف زمانی ای که این مقاله نگاشته شد و هنوز کمتر از یکسال

از ارتحال جانسوز ان عزیز می گذشت و نیز در نسبت با هدفی که اصل نوشتار تعقیب می نمود،

یعنی فتح باب آشنایی و تحقیق در اندیشه های عرفانی امام،

میتوان ان را تلقی به قبول کرد.

3-سفر عشق در سالهای 70-69 نگارنده برا ی جمعی از طالبان معرفت و تشنگان حقیقت،

متن رساله ارزشمند مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه را به بحث گذارد

 و به همین موازات ترجمه، همراه با توضیحات و تعلیقات آن را آغاز نمود

ولی متاسفانه آن جلسات به دلائلی ادامه نیافت و ترجمه و شرح مذکور نیز

با وجود انکه مقدار زیادی از ان انجام پذیرفته بود نا تمام ماند.

 قسمت پایانی، اختصاص به شرح و نقد سفرهای چهار گانه عرفانی دارد

و با توجه به اهمیت این موضوع و نقادی ای که امام بر نظریه شیخ مشایخ

و استاد اساتید خویش، یعنی آقا محمد رضا قمشه ای داشته است

انتشار جداگانه آن مورد توجه قرار گرفت. امام خمینی، دراین بخش از رساله،

با وجود اختصار آن، نکات مهمی را بیان نموده که بس عمیق و پر سخن است.

نگارنده در تشریح گفتار ایشان سعی کرده تا ضمن آنکه از مرز اختصار خارج نشود

نظریه حکیم قمشه ای و نقد امام بر آن را برای مخاطب روشن ساخته

 و در عین حال با ارائه داوری و محاکمه ای سریع زمینه تامل را در وی برانگیزد.

4-ریشه های تفکر آرمانخواهی امام خمینی هماره بارزترین و مهمترین وصفی

که مردان بزرگ و نخبگان جامعه و تاریخ را با آن شناسانده و احیاناً می ستایند،

 آرمانخواهی آنها و طرحی است که برای جهان برتر عرضه میکنند.

درجهان امروز، با سیطره فلسفه های تجربی در دنیای غرب، سعی شده تا

 اندیشه آرمانگرایی را با پرسش و ابهام مواجه سازند.

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی، این حرکت، موج و اوج تازه ای گرفت

و تحریف گونه، آرمانخواهی را به معنای ذهنیت گرایی و واقعیت گریزی

تعریف نمودند. هدف این مقاله آشنایی خواننده با مبانی معرفتی این اندیشه

در حوزه تفکر اسلامی و کارامدی ان در پیشبرد اهداف انسانی فرد

و جامعه و ارائه مهندسی اجتماعی میباشد.

امام خمینی به عنوان یکی از مصادیق بارز آرمانگرایان در عصر حاضر،

علاوه بر تبیین عقلانیت این اندیشه، شدن و امکان عینینت آن را به اثبات رسانید،

از این رو دست یابی به هدف یاد شده با نگاه به آراء و انظار ایشان دنبال شده است.

این نوشتار نیز اگر در حد طرح موضوع و فتح باب چنین مطالعات ضروری ای ملاحظه شود, میتوان آنرا پذیرفت.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۱:۲۸
مدیر سایت

"راه و رسم منزل ها" یکی از امروزی ترین و در عین حال ژرف ترین شرح های کتاب شریف

منازل السائرین خوجه عبدالله انصاری است که توسط یکی از اعاظم عرفانی روزگار ما

استاد دکتر علی شیخ الاسلامی به نگارش در آمده است .

دکتر شیخ الاسلامی در این اثر دو جلدی با تمسک به قرآن کریم و احادیث شریف - که در واقع

آبشخور عرفان اسلامی هستند - تمامی ابواب عرفان عملی را به روش عرفا شرح کرده است .

راه و رسم منزل ها توسط انتشارات دانشگاه تهران به جامعه ی علمی و پژوهشی عرضه شده است .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۰:۵۷
مدیر سایت


این مجله ی علمی پژوهشی با هدف بررسی و تحلیل جدیدترین مقالات علمی

در حوزه ی عرفان اسلامی ، عرفان شرق و عرفان غرب ،

 در دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه کاشان منتشر می شود .


سردبیر این نشریه ی علمی دکتر محمود عابدی و مدیر مسئول آن دکتر حسین حیدری است .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۰:۲۰
مدیر سایت


هنر نیز مانند سایر ویژگی های باطنی انسان ، دارای مراتبی است .

عالی ترین مرتبه ی هنر ، در عرفان ، به ویژه در عرفان اسلامی تجلی می یابد .

هنرمند در مرتبه ی عرفانی هنر ، پس از عبور از حجاب های دنیوی ،

بر اساس  استعداد باطنی و تهذیب نفس ،

و با بهره مندی از الهام آسمانی ، شور و شوق الهی ،

خرمن وجودش را روشن می کند و به

تدریج ، به سوی عشقی آتشین حرکت می کند .

در مراتب بالاتر ، این عاشق دلسوخته است که همه ی امیال و خواسته هایش

در برابر معشوق حقیقی رنگ می بازد

و رفته رفته در خیال معشوق غرق می شود .

با این وصف ، شرایط برای سیر و سلوک هنرمند فراهم می شود .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۰:۰۲
مدیر سایت


در سده های پیش ، هنر به معنایی که امروزه به کار می رود نبوده است .

در آن دوران ، هنر  که معنای  امروزی ابداع و نوآوری نداشته

و بیشتر به هنر های فکری و حتی فضیلت آمده ،  یونانیان به آن  "تخنه" ،

در زبان لاتین "آرتوس" و

"آرس" ،  به فرانسه "آر" ، و به انگلیسی "آرت" ، مطرح بوده است .

اصل و ریشه ی هنر به سانسکریت می رسد و به لفظ "سونر" و "سونره"

گفته می شده که در اوستایی

به "هونر" و "هونره" تغییر پیدا کرده است .

"هو" و "سو" به معنی نیک ، و بنابراین هونر و هونره مساوی خواهد بود

با نیکمردی و نیکزنی .

در فارسی پیشین ، از چهار هنر به معنی فضائل چهارگانه یاد شده

که عبارتند از شجاعت ، عدالت ، عفت و حکمت عملی

 که با فرزانگی برابری می کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۹:۴۴
مدیر سایت

شیخ حسن نخجوانی معروف به بلغاری (ف.698) در نامه ی خود به علاالدوله ی سمنانی

 از عرفای قرن 7و8 هجری ، واقعه ای را نقل کرده که در شیراز ،

 در دکان حلوایی ، برایش اتفاق افتاده است واین واقعه را او مدتی بعد

 برای علاالدین عطا ملک جوینی (ف.681) نویسنده ی تاریخ جهان گشا ،

 در شهر تستر یا شوشتر نقل کرده است :

وقتی در تستر صاحب دیوان علا الدین ، به نزدیک ما آمد ، او را به انواع سخنان گفتم

 او را خوش آمد گفت من تو را به بغداد خواهم برد .

 گفتم مرا کمان سخت است  تو نتوانی کشید گفت می کشم ،

مکرر کردم ، همین جواب گفت . گفتم مرا سخنی است بشنو ،

 که می شاید به بغداد رفتن یا نه . گفت بفرما .

گفتم : وقتی در شیراز بر دکان حلوایی نشسته بودم ، طبق عسل نهاده بود مگسان بیامدند .

 بعضی بر کنار طبق نشسته و بعضی در میان طبق .

حلوایی بادزن بجنبانید آنها که بر کنار طبق بودند بپریدند ،

 و آنها که در میان طبق بودند خواستند که پرواز کنند ،

 پایهای ایشان به عسل فرو رفته بود ، پرهای ایشان نیز به عسل فرو رفت .

همه هلاک شدند . مرا وقت خوش شد ، حلوایی مرد اهل بود  گفت :

 ای عزیز ، ما این حلوای صوری از تو دریغ نداریم ؛

 از این حلوای معنوی که بر تو حل شد از ما دریغ مدار !

 گفتم  همه ی دنیا را و تنعم دنیا را و قانعان و حریصان دنیا را

 بر این طبق تو بر من عرض کردند .

 مرا در باطن چنین گفتند که این طبق را دنیا دان ، و این عسل را تنعم دنیا ،

واین مگسان را طالبان دنیا .

 آنها که بر کنار طبق نشستند قانعان بودند ، و آنها که در میان نشستند حریصان .

 حریصان پنداشتند که در میان که نشینند بیشتر خورند ، ندانستند که الرزق مقسوم .

چون عزراییل مروحه الرحیل بجنباند ، آنها که بر کنارند خوشی خوردند و خوشی رفتند .

 فی مقعد صدق عندک ملیک مقتدر .

 و آنها که درمیان  نشینند ، چندان که بجنبند فروتر خواهند رفت .

مرا آن روز گفتند که تو کنار طبق اختیار می کنی یا میان ؟

من آن روز کنار اختیار کرده ام ، اکنون در میان آمدن ، و روی به بغداد نهادن  پسندیده نیاید.

از نظر شیخ حسن ، عسل نمودگار دنیاست و بادزن ، نمودگار اجل و مرگ .

اما از نظر علاالدوله ، عسل نمودگار فضل الهی است و بادزن ، نمودگار تجلیات لطف و قهر الهی .

 بر این اساس ، مگسانی که در میان طبقند و از تجلیات الهی بهره مند می شوند ،

 مرتبه ی بالاتری دارند تا مگسانی که در کنار طبق می نشینند و زود فرار می کنند .

منبع : پروانه و آتش دکتر پورجوادی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۵۶
مدیر سایت

2-اشو

یکی دیگر از فرقه های شبه عرفانی هند ، اشو است .

 آنگونه که خود اشو گفته است لغت اشو از اصطلاح "حل شده در اقیانوس" گرفته شده

  که نخستین بار ویلیام جیمز روانشناس آمریکایی آن را به کار برده است .

تعالیم اشو

آموزه های اشو به سه بخش تقسیم می شود :

بخشی از یوگا است . او هم در کتاب "هفت بدن هفت چاکرا "

 و هم در میان سخنرانی های خود از یوگا می گوید .

قسمت دیگری از تعالیم اشو از آیین تنتره است که در کتاب " تانترا کندالینی یوگا "  آمده است .

و در نهایت بخشی از تعالیم او از اندیشه های بودا است .

به جز این ، اشو از عرفان اسلامی و روانشناسی هم تأثیر پذیرفته است .

اصول مکتب اشو

1-عشق

عشق خلاصه ی تمامی آرای اشو است .

 او در این باره ، کتاب های متعددی نوشته که از جمله ی مهم ترین آنها

 "یک فنجان چای" و "عشق ، رقص زندگی" است .

اشو معتقد است عشق ، شوق وافر درونی است برای یکی بودن با کل .

 اگر درختی را از خاک بیرون بیاوریم و آن را از ریشه بکنیم ،

 درخت شوق عظیمی برای بازگشت به خاک و ریشه ی خود دارد و اگر باز نگردد می میرد .

هنگامی که لحظه ی یکی شدن با کل فرا می رسد ،

 ناگهان ترس عظیمی وجود انسان را فرا می گیرد زیرا انسان باید خود را آزاد کند .

در عین حال که احساس یکی شدن با کل بسیار زیباست ،

 درهای جدیدی به سوی انسان گشوده می شود ،

 درآنجا شعر متولد می شودو فضای عاشقانه ای حکمفرماست .

اشو می گوید عشق چهار مرحله دارد :

مرحله ی اول عشق

مرحله ی اول ، حضور در لحظه است .

 یعنی عشق مخصوص زمان حال است و به گذشته و آینده نیست .

مرحله ی دوم عشق

دومین مرحله ی نیل به عشق این است که سم های نفس مانند خشم ،

 حسادت و نفرت که نفس را کثیف می کنند به شهد و شیرینی تبدیل کنیم .

مرحله ی سوم عشق

قدم سوم عشق ، بخشش است .

 انسان باید شادی ها و خوشی هایش را با دیگران تقسیم کند .

مرحله ی چهارم عشق

هیچ شدن است . یعنی انسان باید خود را هیچ ببیند تا به کل برسد .

2-نفس سم است

اشو می گوید نفس برای تعالی  انسان  مانند سم است و او را از رشد باز می دارد .

 او معتقد است عشق ، سرسپردگی می آورد و سرسپردگی با نفس داشتن سازگار نیست .

 مادامی که انسان با نفس خود زندگی می کند ناخالص است و مسموم .

 لذا دست به هر چیز می زند آلوده می شود .

نفس هرگز لذت شهد را نمی چشد و باید از سم خلاصی یافت

  تا وجود انسان خا لص ، زیبا و شیرین شود .

3-نفی ذهن

اشو معتقد است ذهن همیشه عادت دارد همه چیز را دو قسمت کند

 و آن وقت به آن دو نگاه کند . ذهن توانایی دیدن کل را ندارد .

 ذهن بیمار است . ناآرام است و هرگز برای انسان آرامش و صلح نمی آورد .

 اشو برای نقی ذهن به نفی استدلال وجود خدا هم می پردازد و می گوید

 انسان تنها با قلب به خدا می رسد .

ذهن و استدلال همیشه نیمه ی چیزها را نشان می دهند و خدا کل است .

همین دیدگاه او را به نفی عقل نیز می کشاند تا جایی که می گوید

 عقل را فراموش کن و بگذار عشق مرکز تو ، آماج تو باشد .

 هر ناکامی می تواند به کامیابی مبدل شود ،

 و هر احتمال شکستی برای عقل ، می تواند به توفیقی برای دل بدل شود .

4-درون

اشو می گوید یکی از راه های بی خود شدن و به عمق درون رسیدن ،

 رقص و پایکوبی تا حد افراط است :

 اگر مردم  بتوانند کمی بیشتر برقصند ، کمی بیشتر بخوانند ،

 کمی بیشتر دیوانه باشند ، انرژی در آنان شتابی افزون می یابد

 و مشکلات آرام آرام از میان خواهند رفت ؛

 بنابراین باز بر رقص تأکید می کنم ؛ رقصیدن تا خلسه ی کامل .

از آنجا که اشو در این اصل به نفی بیرون می پردازد نشانه های بیرون

 مثل علم ، تکنولوژی ، شریعت و فقه را هم نفی می کند .

 در باره ی شریعت می گوید :

این کلمه را به یاد داشته باشید : در شریعت شما بیچاره می مانید ،

 چون در کنار یک پیکر بی جان قرار می گیرید .

 اشو فقه را هم مسخره می کند و می گوید :

 فقها دیگران را فریب می دهند  ولی خودشان را چطور گول می زنند .

5-مراقبه

اشو می گوید مراقبه روشی است برای پاکسازی درون ،

 خالی شدن از ذهن و رها کردن نفس .

 مراقبه یعنی تهی شدن از تمامی محتویات ، از افکار ، تصورات ،

خاطرات ، امیال و آرزوها . فرد باید از این موارد رهایی یابد  .

6-هفت بدن ، هفت چاکرا

اشو در کتاب "هفت بدن ، هفت چاکرا " بدن ها و کالبد ها و چاکراها را توضیح می دهد .

نقد اشو

مکتب اشو بسیاری از اصول پذیرفته شده ی انسانی را نفی می کند .

علم و تکنولوژی ، فلسفه ، قانون ، شریعت ، فقه ،زیارت ، دعا

 ، نیایش ، اعتقادات ، توسل ، توبه و زهد  نفی می شود  .

همه چیز تصادفی است ؛ بنابراین تقدیر هم نفی می شود .

مذهب هم سرانجام نفی می شود .

 اما تنها چیزی که اثبات می شود عشق است ، آن هم عشق زمینی و خاکی

 که در نهایت به شهوت و سکس منجر می شود .

 این عرفان مدرن اشواست که ناآگاهان بسیاری را به  سوی خود جذب کرده است

  و همچنان در حال رخنه کردن در مراکز مهم فکری ،

 عقیدتی و حتی علمی جامعه ی ماست .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۰:۵۶
مدیر سایت

فرقه های شبه عرفانی

الف شبه عرفان های هندی

1-یوگا

یوگا یک روش منظم ذهنی است  و هنگامی صورت می پذیرد که یوگی  تلاشی مضاعف برای نیرو بخشیدن به اراده و فکرش انجام

دهد تا اندیشه اش از آلودگی ها پاک شده ، به توجه کامل دست یابد . البته یوگا سابقه ای طولانی دارد اما از آنجا که امروزه ظهوری جدید و دامنه دار پیدا کرده با عنوان یک فرقه ی نوظهور و شبه عرفانی از آن یاد  می شود .

یوگا از ریشه ی یوج به معنای پیوستن ، مهار کردن و جفت کردن مشتق شده است و معادل آن در فارسی "یوغ" است .

یوگا دارای شش نوع است و به شش شاخه هم تقسیم می شود :

منتره یوگا

در این نوع یوگا آگاهی درونی فقط از طریق به زبان آوردن اصوات و جملات و کلمات  که منتره گفته می شود حاصل می شود . پیروان این نوع یوگا اعتقاد دارند که ذکر منتره سبب تمرکز فرد برای تعالی می شود .

کرمه یوگا

این رشته ی یوگا بر اساس سکوت و آرامش دست یافتنی می شود . در این روش فرد باید گذشته و همینطور آینده را فراموش کند  تا به آرامش مورد نظر دست یابد .

بهکتی یوگا

در این روش ، فرد باید با مراقبه به مبدأ هستی توجه کرده  تا به علم و معرفت دست یابد .

کندالینی یوگا

این یوگا مرکز انرژی انسان را فعال می کند تا فرد از نیروی نهفته ی خود برای تعالی بهره مند گردد .

راجا یوگا

راجا یوگا نوعی مراقبه ی علمی است که مراتبی برای آن متصور شده اند .

یوگا پاتانجلی

پاتانجلی نام حکیمی است که در قرن دوم میلادی می زیسته است  . پاتانجلی رساله ای نوشته به نام یوگا سوتره و در آن هشت مرحله برای یوگا برشمرده  که هر مرحله باید پس ازعبور از  مرحله ی قبلی  صورت بگیرد . پاتانجلی هدفش از نگارش این مراحل هشت گانه  این بوده که جسم ، مطیع روح شود  و نفس نیز پاکیزه  گردد .

 انواع بدن در یوگا

پیروان یوگا معتقدند که انسان هفت بدن دارد :

بدن مادی یا فیزیکی ، بدن اثیری یا اتری ، بدن ستاره ای یا احساسی یا اختری ، بدن ذهنی ، بدن روحانی ، بدن کیهانی  و بدن نیروانی . هر یک از این بدن ها دارای فرکانس های خاصی است  به هر میزان که از بدن مادی به سمت بدن نیروانی برویم  فرکانس های انرژی آن بیشتر می شود . و هنگامی که انسان به از انرژی بالاتری برخوردار شد از آگاهی افزون تری نیز بهره مند می گردد .

نادی ها در یوگا

اصطلاح نادی در زبان سانسکریت به معنای نی ، رگ یا سیاهرگ است  . پس نادی ها در یوگا مجموعه ی نازکی از شریان هاست که وظیفه اش انتقال انرژی زندگی  به سایر بخش های بدن است .

چاکراها در یوگا

چاکراها هم مراکزی از انرژی هستند که از تقاطع دو کانال انرژی به نام آیدا و پینگالا شکل می گیرند . در واقع چاکراها ، امواجی را که با فرکانس های خودشان همخوانی دارند می گیرند و مانند آنتن عمل می کنند . چاکراها روزنه هایی هستند که ما را به دنیای نامحدود آنها وصل می کنند ، انرژی ها را به دور و برشان می فرستند و هاله ی بدن را بوجود می آورند . چاکراها هم مثل بدن های هفت گانه ، به هفت نوع تقسیم می شوند .

فایده های یوگا

مهم ترین فوایدی که برای یوگا گفته اند عبارت است از :

تأثیر مثبت  بر بدن مادی

کاهش برخی کمردرد ها ، سردرد ها ، کاهش فشار خون ، جلوگیری از مشکلات استخوانی  ، تنگی نفس و...

تأثیر مثبت بر بدن  انرژی

کاهش برخی از بیماری های روحی روانی ، دوری از هیجانات و بی قراری ها و پریشان حالی ها و...

تأثیر مثبت بر رفع  مشکلات روزمره

کاهش برخی مشکلات مانند ایجاد نشاط برای سالمندان ، کنترل خشم ، رفع مشکلات زناشویی ، تقویت قدرت تجسم در خردسالان و...

ایجاد آرامش

از بین بردن تنش هایی به علت زندگی ماشینی بوجود آمده ، کاهش استرس کار ، افزایش قدرت  مقابله با مشکلات گوناگون شغلی و...

نقد یوگا

دکتر محمد تقی فعالی استاد عرفان اسلامی در نقد و بررسی این آیین و اینکه یوگا چه ارتباطی با عرفان دارد ، بحث جامعی دارد که در اینجا عین مطالب ایشان را با عنوان "یوگا را با عرفان چه کار ؟ " نقل می کنیم :

گیریم تمام اصول و راهکارهای یوگا درست باشد ، در این صورت آنچه ما در اختیار داریم یک سلسله تکنیک های پیچیده و بعضاً بسیار سخت و دشوار است .

این تکنیک ها و تمرین ها را در کتاب های مختلف می توان یافت . در این زمینه به زبان فارسی صدها صفحه مطلب وجود دارد که البته میان آنها تفاوت ها و گاه تناقض هایی هم به چشم می خورد .

این تکنیک ها و تمرین ها که امروز در کلاس های مختلف یوگا آموزش داده می شود ، به دنبال اهداف و منافعی است که قبلاً  به آنها اشاره شد .

پرسش مهمی که در اینجا به ذهن می رسد این است که یوگا را با عرفان چه کار ؟ فواید و آثاری که عمدتاً برای یوگا مطرح می شود فواید جسمی ، عصبی و حداکثر ذهنی است .

امروزه بسیاری از یوگیست ها از یوگا توقعی جز داشتن اندامی متناسب ، درمان بعضی بیماری ها ، کاهش اختلالات روحی روانی ، رهایی از خشم ، کاهش افسردگی ، کاهش دردهای زایمان ، لاغر شدن و داشتن صورت زیبا ندارند .

اگر فرض کنیم این توقعات و انتظارات از ورزش های یوگا دست یافتنی باشد ، پرسش این است که این امور با عرفان چه ارتباطی دارد ؟ عرفان مؤلفه های خاصی دارد  مؤلفه هایی از قبیل تقرب به خدا ، یکسو نگریستن ، یکسان زیستن ، رهایی از دنیا ، زمان و مکان ، یافتن راهی برای دریافت مستقیم حقیقت به نام مکاشفه ، توجه به باطن و درون جهان و انسان ، استفاده از ریاضتی که بر اساس شریعت باشد و در نهایت ، یافتن آرامشی که با اعتماد به قدرت و علم بی پایان الهی حاصل شود .

حال اگر این عناصر در مکتبی وجود داشت ، آن مکتب عرفانی است ؛ در حالی که یوگا از بسیاری از این مؤلفه ها خالی است ؛ بنا بر این باید حد آن را دانست و آن را با عرفان خلط ننمود . یوگا یا نوعی ورزش ذهنی  است یا روشی  برای تعادل ذهن و جسم  یا راهکاری برای دستیابی به آرامش جسمی و ذهنی .

هیچ یک از این تعاریف ، عرفان نیست .عرفان تقرب به خداست و یوگا راهی برای تقرب به خدا نیست . راه خدا با یوگا به دست نمی آید ؛ راه خدا با تکنیک ها و تمرین هایی که محور آن آثار و فواید جسمی و ذهنی است حاصل نمی شود ؛ پل ارتباط با خدا از یوگا نمی گذرد .

از سویی دیگر ، محور تمامی تکنیک ها و فرمول های یوگا ، کار با جسم و کالبد فیزیکی است . در حالی که نخستین قدم عرفان ، بریدن از جسم و ماده است و این همان چیزی است که در تعالیم دینی از آن به "انقطاع" تعبیر می شود و شریعت راهکاری است برای رسیدن به این مقصود بلند .

یوگا با ماده است و عرفان بریدن از ماده . بنابراین یوگا و عرفان به معنای واقعی و راستین از جمله امور پارادوکسیکال است .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۱:۲۲
مدیر سایت

1-نفی خدا

هدف و مقصد نهایی عرفان ، معرفت الهی است که از طریق سیر و سلوک ، تهذیب نفس و بندگی خداوند حاصل می شود

اما شبه عرفان ها بر اساس نیاز های مادی انسان پایه ریزی شده اند و برای اینکه مورد سرزنش ادیان الهی قرار نگیرند ، اندکی چاشنی آرامش معنوی هم بدان افزوده اند تا با آسودگی کامل بتوانند خواسته ها و باورهای خود را تحمیل کنند .

یکی از این روش ها  که اغلب هم روش های کوتاه و میانبر است ، جادوگری ، خرافات ، شفابخشی و پولدارشدن است که از طریق مصرف داروهای صنعتی و مواد مخدر به دست می آید .

در عرفان های هندی و آمریکایی وضع بدین گونه است که خدا نه تنها جایگاهی ندارد بلکه امری ذهنی است و عینیتی ندارد .

در مقابل ، این خود انسان است که استعداد برآورده کردن تمامی حاجات خود را – بدون نیاز به خدا – دارد .

 

2-نفی دین

یکی از اساسی ترین ویژگی های شبه عرفان ها نفی دین و مبارزه با نمادهای دین باوری است .

در صورتی که در عرفان های توحیدی ، تنها مسیری  که انسان را به معرفت الهی می رساند شریعت است و بدون شریعت ، عرفان معنایی ندارد .

یکی از فرقه های شبه عرفانی هند " اشو " است که هدف اصلی خود را اباحه گری و دین ستیزی قرار داده است .

در کتاب " آواز سکوت " از قول او آمده است :

" هر مذهبی سه بعد دارد شبیه مفهوم تثلیث . سطح نخست مذهب ، شریعت است . شریعت می تواند زنده باشد یا مرده و آنگاه که بودا و محمد (ص) زنده بودند شریعت آنها زنده بود ، اما وقتی آنها از دنیا رفتند ، از شریعت آنها فقط یک نعش ماند . نعش به بدن واقعی شبیه است ، اما در آن زندگی جاری نیست ."

 

3-شادی کاذب

گفتیم  از خصوصیات شبه عرفان ها توجه ویژه به مسایل دنیایی و مادی است . بنابراین همواره به دنبال این هستند که اوقات خوش و شادی را برای خود فراهم کنند  . دالایی لاما یکی از سران این فرقه در کتاب "هنر شادمانگی" می نویسد :

من بر این باورم که هدف اصلی زندگی ، جستجوی خوشبختی است . این امر بدیهی است  ، اینکه به دین معتقد باشیم یا نباشیم  و اینکه پیرو کدام مذهب هستیم ، تفاوت فراوانی نمی کند ."

دکتر سید شهاب الدین حسینی در کتاب "عرفان اسلامی" از قول علامه محمد تقی جعفری در این باره می نویسد :

"مهم ترین توصیه ، مطابق آموزه های نظام های عرفانی شرقی و به طور عمده یوگا ، بودیسم ، مدیتیشن و همچنین مطابق گفته های دون خوان عارف سرخپوست غربی و عموم شبه عرفان ها این است که تموجات ذهنی انسان ، خاموش شود و شخص به یک سکوت عمیق درونی دست یابد و یک نوع آرامش فراچنگ آورد و برای این هدف ، تمرین های خاصی مانند انواع مدیتیشن به وسیله ی این مکتب ها پیشنهاد می شود ، اما اینکه آن را به صورت هدف زندگی قرار بدهیم صحیح نیست . زیرا از اینجا شناخت در باره ی حقیقت ها و واقعیت ها به دست نمی آید .

فقط یک "من" تجرید شده –به اصطلاح آبستره – به دست می آید که خودش را به طور دقیق نشان نمی دهد که کیست ؟ بنابراین اگر چنین چیزی بود ، آقایان اکنون کتاب ها نوشته بودند که  "ما راه را پیدا کردیم ، شما چنین هستید ." هنوز از این نوشته ها ندیدیم .تخلیه ی اوهام و تخلیه از تخیلات خوب است ، اما بحث این است که خود اسلام که این مطلب را تأکید کرده ، به دنبال آن ، هدف را نیز معین کرده است ؛ حرکت . حالا درک کردید که "من" چیست و چه قدرت هایی دارد ؟ من قدرت اکتشاف و تجسیم دارد . آیا می دانید قدرت چیست ؟ ".

 

4-نفی عقلانیت

شبه عرفان ها یا ضد عقل هستند یا تناقض گویی هایشان عقل را زیر سوال می برد  مثلا اشو می گوید فلسفه پدیده ای درهم ریخته است ، خیال بافی است . فلسفه بی نتیجه است . فلسفه یک بازی بی پایان است . فیلسوف گرفتار ذهن است . البته عقلی که در عرفان وجود دارد از جنس عقل ارسطویی نیست بلکه عقل رحمانی است  به قول دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی در کتاب" عقلانیت و معنویت"  :

" معنویت باید به نوعی به عقل نزدیک باشد یا خود عقل یا چیزی شبیه عقل باشد یا  دست کم از شئون عقل باشد ...بنابراین ما معنویت غیر عقلانی نداریم ."

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۴۴
مدیر سایت

 

شبه عرفان ها فرقه های نو ظهوری هستند که به نیت سیر و سلوک باطنی تشکیل شده اند تا جوانان را به دور از اصول و مبانی

الهی و تنها با بهره گیری از عقل تجربی و روش های ساختگی خود ، به آرامش روحی برسانند .

 

از این دیدگاه ، انسان صاحب امتیازات ویژه ای است که بدون نیاز به معرفت الهی ، توانایی دست یافتن به فضیلت های فراوانی

 دارد .

پیروان فرقه های شبه عرفانی آنگونه که دکتر محمد تقی فعالی می نویسد ، معتقدند که شأن دین بالاتر از آن است

که در عرصه های

مسایل زندگی و اجتماعی نقش ایفا کند .

از این رو ، زیرکانه و مرموزانه نیاز به دین را نفی می کنند .

با توجه به چنین مبانی  و اصول ، شبه عرفان ها نیز عرفان خاصی است که در آن خدا و شریعت آسمانی جایی ندارد ،

بلکه بر

اساس آزمایش ها و تجربه های شخصی انسان ها پدید آمده است .

ما در این مجال ، فرقه هایی را مورد نقد و بررسی قرار می دهیم که مدعی سلوک باطنی  جدیدی هستند و ارتباطی با ادیان الهی

ندارند .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۳۷
مدیر سایت