در عرفان شیعی راهی که به ولایت الهی میرسد، از راه ولایت اهل
بیت(علیهمالسلام) است.
علاوه بر این در عرفان شیعی باید به همه احکام و دستورات
شریعت عمل شود،
و در طریقت نیز از ولای این خاندان بگذرد و از آن تجاوز نکند و
تنها همین را مسیر راه قرار بدهد،
زیرا در روایات ولایت امیرمؤمنان(علیهالسلام) صراط مستقیم معرفی شده است.[1][1]
انسان، هم باید به احکام ظاهری عمل کند و همه عبادات یا
معاملات او
بر اساس شریعت باشد و هم در مسئله ء رهبری، از ولایت خاندان
پیامبر
صلوات اللّه و سلامه علیه تجاوز نکند و آن را مسیر راه قرار دهد،
چون حصن ولایت:
«ولایة علی بن أبیطالب حصنی»[2][2] دالان ورودی
حصن مهمتری است: «کلمة لا إله إلاّ اللّه حصنی».[3][3]
بنابراین، عرفان شیعی در مسیر دین و ولایت حرکت میکند؛
یعنی به آنچه آیه شریفه ﴿ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا﴾[4][4] و حدیث شریف ثقلین[5][5] بیان کرده اند، عمل میکند.
[1][1] ـ بحار الانوار، ج 39، ص 246.
2 ـ همان، ج 49، ص 127.
3 ـ سوره حشر، آیه 7.
4 ـ قال
النبیصلی الله علیه و آله و سلم: «إنّی تارک فیکم الثقلین ما إن
تمسّکتم بهما لن
تضلّوا، کتاب اللّه و عترتی أهل بیتی و إنّهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض»
(وسائل الشیعه، ج 27، ص 33؛ الدر المنثور، ج 7، ص 349).
آنچه که در این مجموعه از نظر میگذرد چهار نوشتار مختصر استکه ناظر به اندیشه و بینش عرفانی و فلسفی امام خمینی میباشدکه ذیلا گزارش گذرا از آنها ارائه میگردد.1-امام خمینی، در سلسله شارحان ابن عربی این نوشتار کوتاهکه به عنوان درامد این مجموعه در نظر گرفته شده،نخست سیر تکوین و بسط مکتب عرفانی شیخ اکبر محی الدین ابن عربیرا از نگاه گذرانده و به شاخص ترین شارحان و مروجان این مکتب اشاره کردهو انگاه با تاملی افزون در اوج دوباره ای که مدرس عرفانی ابن عربی در یک قرن اخیر داشته ,جایگاه امام خمینی به عنوان یکی از بزرگترین مدرسان عرفانوشارحان اندیشه ابن عربی را در این سلسله مورد توجه قرار داده است.موضوع این نوشتار از آن رو میتواند با اهمیت باشد که تاکنون علی رغم اذعانو باوری که به برجستگی و ویژگی شخصیت عرفانی ایشان وجود دارد ،مطالعه مستند و قابل اعتنایی در این خصوص صورت نگرفتهو بیم ان میرود که با فاصله گرفتن از مبدا زمانی حیات زمینی آن گرامی،فقدان منابع دست اول، از امکان چنین تامل ومطالعه ای بکاهد.اشارات مختصری که دراین مقاله کوتاه رفته با این امید بود کهدر انگیزش چنین مطالعاتی سهیم باشد.2-نظری به اندیشه عرفانی امام خمینی این مقاله که اندکی از اندازهمعمول مقالات فراتر رفته، با سیری در مهمترین آثار عرفانی امام رهسعی کرده است تا با گزینش موضوعاتی خاص و تبیین آراء و انظار مطرح شدهپیرامون آنها به تشکیل عناصری کمک کند که میتوانند در ترسیمطرح کلی جهان بینی عرفانی امام خمینی (ره) موثر واقع شوندو در عین حال دور نمائی از روش و اندیشه ایشان در تفسیر کتاب الهیو نیز پاره ای از بحث انگیزترین و اصلی ترین موضوعات مطرح در حوزه عرفان نظری ارائه نماید.بدون تردید کاستی های این نوشتار قابل انکار نیستلیک در ظرف زمانی ای که این مقاله نگاشته شد و هنوز کمتر از یکسالاز ارتحال جانسوز ان عزیز می گذشت و نیز در نسبت با هدفی که اصل نوشتار تعقیب می نمود،یعنی فتح باب آشنایی و تحقیق در اندیشه های عرفانی امام،میتوان ان را تلقی به قبول کرد.3-سفر عشق در سالهای 70-69 نگارنده برا ی جمعی از طالبان معرفت و تشنگان حقیقت،متن رساله ارزشمند مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه را به بحث گذاردو به همین موازات ترجمه، همراه با توضیحات و تعلیقات آن را آغاز نمودولی متاسفانه آن جلسات به دلائلی ادامه نیافت و ترجمه و شرح مذکور نیزبا وجود انکه مقدار زیادی از ان انجام پذیرفته بود نا تمام ماند.قسمت پایانی، اختصاص به شرح و نقد سفرهای چهار گانه عرفانی داردو با توجه به اهمیت این موضوع و نقادی ای که امام بر نظریه شیخ مشایخو استاد اساتید خویش، یعنی آقا محمد رضا قمشه ای داشته استانتشار جداگانه آن مورد توجه قرار گرفت. امام خمینی، دراین بخش از رساله،با وجود اختصار آن، نکات مهمی را بیان نموده که بس عمیق و پر سخن است.نگارنده در تشریح گفتار ایشان سعی کرده تا ضمن آنکه از مرز اختصار خارج نشودنظریه حکیم قمشه ای و نقد امام بر آن را برای مخاطب روشن ساختهو در عین حال با ارائه داوری و محاکمه ای سریع زمینه تامل را در وی برانگیزد.4-ریشه های تفکر آرمانخواهی امام خمینی هماره بارزترین و مهمترین وصفیکه مردان بزرگ و نخبگان جامعه و تاریخ را با آن شناسانده و احیاناً می ستایند،آرمانخواهی آنها و طرحی است که برای جهان برتر عرضه میکنند.درجهان امروز، با سیطره فلسفه های تجربی در دنیای غرب، سعی شده تااندیشه آرمانگرایی را با پرسش و ابهام مواجه سازند.با پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی، این حرکت، موج و اوج تازه ای گرفتو تحریف گونه، آرمانخواهی را به معنای ذهنیت گرایی و واقعیت گریزیتعریف نمودند. هدف این مقاله آشنایی خواننده با مبانی معرفتی این اندیشهدر حوزه تفکر اسلامی و کارامدی ان در پیشبرد اهداف انسانی فردو جامعه و ارائه مهندسی اجتماعی میباشد.امام خمینی به عنوان یکی از مصادیق بارز آرمانگرایان در عصر حاضر،علاوه بر تبیین عقلانیت این اندیشه، شدن و امکان عینینت آن را به اثبات رسانید،از این رو دست یابی به هدف یاد شده با نگاه به آراء و انظار ایشان دنبال شده است.این نوشتار نیز اگر در حد طرح موضوع و فتح باب چنین مطالعات ضروری ای ملاحظه شود, میتوان آنرا پذیرفت. |
تعالیم اشو
اصول مکتب اشو
1-عشق
مرحله ی اول عشق
مرحله ی دوم عشق
مرحله ی سوم عشق
مرحله ی چهارم عشق
2-نفس سم است
3-نفی ذهن
4-درون
5-مراقبه
6-هفت بدن ، هفت چاکرا
نقد اشو
فرقه های شبه عرفانی
یوگا یک روش منظم ذهنی است و هنگامی صورت می پذیرد که یوگی تلاشی مضاعف برای نیرو بخشیدن به اراده و فکرش انجام
دهد تا اندیشه اش از آلودگی ها پاک شده ، به توجه کامل دست یابد . البته یوگا سابقه ای طولانی دارد اما از آنجا که امروزه ظهوری جدید و دامنه دار پیدا کرده با عنوان یک فرقه ی نوظهور و شبه عرفانی از آن یاد می شود .
یوگا از ریشه ی یوج به معنای پیوستن ، مهار کردن و جفت کردن مشتق شده است و معادل آن در فارسی "یوغ" است .
یوگا دارای شش نوع است و به شش شاخه هم تقسیم می شود :
در این نوع یوگا آگاهی درونی فقط از طریق به زبان آوردن اصوات و جملات و کلمات که منتره گفته می شود حاصل می شود . پیروان این نوع یوگا اعتقاد دارند که ذکر منتره سبب تمرکز فرد برای تعالی می شود .
این رشته ی یوگا بر اساس سکوت و آرامش دست یافتنی می شود . در این روش فرد باید گذشته و همینطور آینده را فراموش کند تا به آرامش مورد نظر دست یابد .
در این روش ، فرد باید با مراقبه به مبدأ هستی توجه کرده تا به علم و معرفت دست یابد .
این یوگا مرکز انرژی انسان را فعال می کند تا فرد از نیروی نهفته ی خود برای تعالی بهره مند گردد .
راجا یوگا نوعی مراقبه ی علمی است که مراتبی برای آن متصور شده اند .
پاتانجلی نام حکیمی است که در قرن دوم میلادی می زیسته است . پاتانجلی رساله ای نوشته به نام یوگا سوتره و در آن هشت مرحله برای یوگا برشمرده که هر مرحله باید پس ازعبور از مرحله ی قبلی صورت بگیرد . پاتانجلی هدفش از نگارش این مراحل هشت گانه این بوده که جسم ، مطیع روح شود و نفس نیز پاکیزه گردد .
پیروان یوگا معتقدند که انسان هفت بدن دارد :
بدن مادی یا فیزیکی ، بدن اثیری یا اتری ، بدن ستاره ای یا احساسی یا اختری ، بدن ذهنی ، بدن روحانی ، بدن کیهانی و بدن نیروانی . هر یک از این بدن ها دارای فرکانس های خاصی است به هر میزان که از بدن مادی به سمت بدن نیروانی برویم فرکانس های انرژی آن بیشتر می شود . و هنگامی که انسان به از انرژی بالاتری برخوردار شد از آگاهی افزون تری نیز بهره مند می گردد .
اصطلاح نادی در زبان سانسکریت به معنای نی ، رگ یا سیاهرگ است . پس نادی ها در یوگا مجموعه ی نازکی از شریان هاست که وظیفه اش انتقال انرژی زندگی به سایر بخش های بدن است .
چاکراها هم مراکزی از انرژی هستند که از تقاطع دو کانال انرژی به نام آیدا و پینگالا شکل می گیرند . در واقع چاکراها ، امواجی را که با فرکانس های خودشان همخوانی دارند می گیرند و مانند آنتن عمل می کنند . چاکراها روزنه هایی هستند که ما را به دنیای نامحدود آنها وصل می کنند ، انرژی ها را به دور و برشان می فرستند و هاله ی بدن را بوجود می آورند . چاکراها هم مثل بدن های هفت گانه ، به هفت نوع تقسیم می شوند .
مهم ترین فوایدی که برای یوگا گفته اند عبارت است از :
کاهش برخی کمردرد ها ، سردرد ها ، کاهش فشار خون ، جلوگیری از مشکلات استخوانی ، تنگی نفس و...
کاهش برخی از بیماری های روحی روانی ، دوری از هیجانات و بی قراری ها و پریشان حالی ها و...
کاهش برخی مشکلات مانند ایجاد نشاط برای سالمندان ، کنترل خشم ، رفع مشکلات زناشویی ، تقویت قدرت تجسم در خردسالان و...
از بین بردن تنش هایی به علت زندگی ماشینی بوجود آمده ، کاهش استرس کار ، افزایش قدرت مقابله با مشکلات گوناگون شغلی و...
دکتر محمد تقی فعالی استاد عرفان اسلامی در نقد و بررسی این آیین و اینکه یوگا چه ارتباطی با عرفان دارد ، بحث جامعی دارد که در اینجا عین مطالب ایشان را با عنوان "یوگا را با عرفان چه کار ؟ " نقل می کنیم :
گیریم تمام اصول و راهکارهای یوگا درست باشد ، در این صورت آنچه ما در اختیار داریم یک سلسله تکنیک های پیچیده و بعضاً بسیار سخت و دشوار است .
این تکنیک ها و تمرین ها را در کتاب های مختلف می توان یافت . در این زمینه به زبان فارسی صدها صفحه مطلب وجود دارد که البته میان آنها تفاوت ها و گاه تناقض هایی هم به چشم می خورد .
این تکنیک ها و تمرین ها که امروز در کلاس های مختلف یوگا آموزش داده می شود ، به دنبال اهداف و منافعی است که قبلاً به آنها اشاره شد .
پرسش مهمی که در اینجا به ذهن می رسد این است که یوگا را با عرفان چه کار ؟ فواید و آثاری که عمدتاً برای یوگا مطرح می شود فواید جسمی ، عصبی و حداکثر ذهنی است .
امروزه بسیاری از یوگیست ها از یوگا توقعی جز داشتن اندامی متناسب ، درمان بعضی بیماری ها ، کاهش اختلالات روحی روانی ، رهایی از خشم ، کاهش افسردگی ، کاهش دردهای زایمان ، لاغر شدن و داشتن صورت زیبا ندارند .
اگر فرض کنیم این توقعات و انتظارات از ورزش های یوگا دست یافتنی باشد ، پرسش این است که این امور با عرفان چه ارتباطی دارد ؟ عرفان مؤلفه های خاصی دارد مؤلفه هایی از قبیل تقرب به خدا ، یکسو نگریستن ، یکسان زیستن ، رهایی از دنیا ، زمان و مکان ، یافتن راهی برای دریافت مستقیم حقیقت به نام مکاشفه ، توجه به باطن و درون جهان و انسان ، استفاده از ریاضتی که بر اساس شریعت باشد و در نهایت ، یافتن آرامشی که با اعتماد به قدرت و علم بی پایان الهی حاصل شود .
حال اگر این عناصر در مکتبی وجود داشت ، آن مکتب عرفانی است ؛ در حالی که یوگا از بسیاری از این مؤلفه ها خالی است ؛ بنا بر این باید حد آن را دانست و آن را با عرفان خلط ننمود . یوگا یا نوعی ورزش ذهنی است یا روشی برای تعادل ذهن و جسم یا راهکاری برای دستیابی به آرامش جسمی و ذهنی .
هیچ یک از این تعاریف ، عرفان نیست .عرفان تقرب به خداست و یوگا راهی برای تقرب به خدا نیست . راه خدا با یوگا به دست نمی آید ؛ راه خدا با تکنیک ها و تمرین هایی که محور آن آثار و فواید جسمی و ذهنی است حاصل نمی شود ؛ پل ارتباط با خدا از یوگا نمی گذرد .
از سویی دیگر ، محور تمامی تکنیک ها و فرمول های یوگا ، کار با جسم و کالبد فیزیکی است . در حالی که نخستین قدم عرفان ، بریدن از جسم و ماده است و این همان چیزی است که در تعالیم دینی از آن به "انقطاع" تعبیر می شود و شریعت راهکاری است برای رسیدن به این مقصود بلند .
یوگا با ماده است و عرفان بریدن از ماده . بنابراین یوگا و عرفان به معنای واقعی و راستین از جمله امور پارادوکسیکال است .