۱۹ خرداد ۹۲ ، ۰۹:۴۸
دیدگاه پروفسور شِدِر ایران شناس غربی در باره ی عرفان زردشت
پروفسور شِدِر ایران شناس غربی در خصوص عرفان زردشت
بحث قابل توجهی طرح می کند .
او می گوید : مغز غربی ما دو هزار سال است که بین خدا و انسان
یک شکاف بزرگی را احساس می کند .
خداوندی مقدس و با عظمت و پرجلال و بشری حقیر و گناهکار و محتاج آمرزش ، فقط
گاهی افرادی سعی کرده اند به شکلی از این شکافی که امید پر کردنش
را نداشتند بجهند ،
این کوشش به عرفان ختم شده است . در عرفان سعی می شود تنش بین خدا و انسان
را حتی در صورت امکان در لحظاتی چند ، برطرف سازند . اما در پیام زردشت انسان با خالق
به شکلی برخورد می کند که با عرفان بسیار نزدیک است و تجربه ی عرفانی با یک وضوح
و اصالت نادری در آن منعکس می شود .
اما این برخورد زردشت فاقد شرایطی است که در زمان های بعد برای عرفان قائل شدند ،
یعنی معرفت و درک یک شکاف بین خدا و انسان که باید از میان برداشته شود .
در مورد زردشت شاید بتوان از یک عرفان باستانی سخن گفت . او فاصله ی بین امور
"الهی و انسانی" را چنان متعادل ساخته که می تواند در حالی که خداوند را چون
خالق و سرور عالم پرستش می کند ، در ضمن با او به یک مکالمه ی دو جانبه بپردازد
و گاهی نیز خود او این گفتگو را رهبری می کند .
اما در این برخورد هیچ گونه شکافی بین خدا و انسان و احتیاج به از بین بردن آن
احساس نمی شود ... درست از همین دید است که توجیه قوا و صفات انسانی
خدا میسر می شود ، که در آنها هم تأثیر خداوند و هم رابطه ی انسان با آنها
به ظهور می رسد .
زردشت در یک بعد خارج از جهان و خارج از انسان وجود خدا را درک نکرده است ، بلکه
او را در واقعیت زندگی اخلاقی و اجتماعی احساس کرده است .
خداوند یک قدرت غریب و غیر قابل اکتشاف نیست ، بلکه او در جریان قالب گرفتن انتظارات ،
توقعات و احتیاجات زنده و حیات بخش به مرحله ی درک و آگاهی رسیده است و زردشت
در یک مکاشفه ی درونی خدا را درک و اعلام می کند ... درک و دریافت مذهبی زردشت
از درون زندگی و حیات جامعه مایه گرفته است .
او نه به اوهام و تخیلات متوسل شده و نه در خودنگری و ذهن گرایی غرق شده است ،
بلکه با اندیشیدن به احتیاج قوم خود به نظام صحیح و دفاع از امنیت این نظام به چنین
مسیری هدایت شده است .
۹۲/۰۳/۱۹