یکی از علمی ترین تعریف های امروزی "عرفان" تعریفی است که یکی از اعاظم عرفانی روزگار ما دکتر قاسم کاکایی طرح کرده اند:
واژه ی "عرفان" در کاربرد زبانی متعارف ، لااقل دو معنای مختلف
دارد : 1- تجربه ی بی واسطه ی تماس و ارتباط مستقیم
انسان با خدا
2- آموزه های الهیاتی-مابعدالطبیعی در باب اتحاد یا وحدت ممکن نفس با واقعیت مطلق ، یعنی خدا .
ایشان معتقدند بهتر آن باشد که این واژه را به معنای دوم اختصاص دهیم . ضمن اینکه برای اشارت و دلالت به معنای اول نیز از
"تجربه ی عرفانی" سود می جویند . "تجربه ی عرفانی"
که در عرفان معاصر از جایگاه ویژه ای برخوردار است .
اما فعلا همین قدر بگوییم که "تجربه ی عرفانی" :
1- تجربه ای است که در آن وحدت (=عینیت) یا اتحاد تام با همه ی موجودات یا با واقعیتی متعالی
ادراک می شود و تمایز میان فرد صاحب تجربه و متعلق تجربه یکسره از میان برمی خیزد یعنی
"من" صاحب تجربه به تمامه در همه ی موجودات یا در یگانه موجود منجذب و مستهلک می شود
و دوگانگی عالم/معلوم رخت بر می بندد(انجذاب تام) .
2- تجربه ای که در آن وحدت یا اتحاد با همه ی موجودات یا با واقعیتی متعالی ادراک می شود
اما در حال و زمان تجربه ، آگاهی از تمایز میان "خود" یا فرد صاحب تجربه و متعلق تجربه برقرار
است ، یعنی فرد ، به عنوان ادراک کننده ی متمایز ، در برابر همه ی موجودات یا واقعیتی متعالی
قرار می گیرد ، و به عبارت دیگر ، "من" با همه ی موجودات یا با واقعیتی متعالی مواجه و روبه رو می شود و در محضر آنهاست
(انجذاب ناقص) .