1-نفی خدا
هدف و مقصد نهایی عرفان ، معرفت الهی است که از طریق سیر و سلوک ، تهذیب نفس و بندگی خداوند حاصل می شود
اما شبه عرفان ها بر اساس نیاز های مادی انسان پایه ریزی شده اند و برای اینکه مورد سرزنش ادیان الهی قرار نگیرند ، اندکی چاشنی آرامش معنوی هم بدان افزوده اند تا با آسودگی کامل بتوانند خواسته ها و باورهای خود را تحمیل کنند .
یکی از این روش ها که اغلب هم روش های کوتاه و میانبر است ، جادوگری ، خرافات ، شفابخشی و پولدارشدن است که از طریق مصرف داروهای صنعتی و مواد مخدر به دست می آید .
در عرفان های هندی و آمریکایی وضع بدین گونه است که خدا نه تنها جایگاهی ندارد بلکه امری ذهنی است و عینیتی ندارد .
در مقابل ، این خود انسان است که استعداد برآورده کردن تمامی حاجات خود را – بدون نیاز به خدا – دارد .
2-نفی دین
یکی از اساسی ترین ویژگی های شبه عرفان ها نفی دین و مبارزه با نمادهای دین باوری است .
در صورتی که در عرفان های توحیدی ، تنها مسیری که انسان را به معرفت الهی می رساند شریعت است و بدون شریعت ، عرفان معنایی ندارد .
یکی از فرقه های شبه عرفانی هند " اشو " است که هدف اصلی خود را اباحه گری و دین ستیزی قرار داده است .
در کتاب " آواز سکوت " از قول او آمده است :
" هر مذهبی سه بعد دارد شبیه مفهوم تثلیث . سطح نخست مذهب ، شریعت است . شریعت می تواند زنده باشد یا مرده و آنگاه که بودا و محمد (ص) زنده بودند شریعت آنها زنده بود ، اما وقتی آنها از دنیا رفتند ، از شریعت آنها فقط یک نعش ماند . نعش به بدن واقعی شبیه است ، اما در آن زندگی جاری نیست ."
3-شادی کاذب
گفتیم از خصوصیات شبه عرفان ها توجه ویژه به مسایل دنیایی و مادی است . بنابراین همواره به دنبال این هستند که اوقات خوش و شادی را برای خود فراهم کنند . دالایی لاما یکی از سران این فرقه در کتاب "هنر شادمانگی" می نویسد :
من بر این باورم که هدف اصلی زندگی ، جستجوی خوشبختی است . این امر بدیهی است ، اینکه به دین معتقد باشیم یا نباشیم و اینکه پیرو کدام مذهب هستیم ، تفاوت فراوانی نمی کند ."
دکتر سید شهاب الدین حسینی در کتاب "عرفان اسلامی" از قول علامه محمد تقی جعفری در این باره می نویسد :
"مهم ترین توصیه ، مطابق آموزه های نظام های عرفانی شرقی و به طور عمده یوگا ، بودیسم ، مدیتیشن و همچنین مطابق گفته های دون خوان عارف سرخپوست غربی و عموم شبه عرفان ها این است که تموجات ذهنی انسان ، خاموش شود و شخص به یک سکوت عمیق درونی دست یابد و یک نوع آرامش فراچنگ آورد و برای این هدف ، تمرین های خاصی مانند انواع مدیتیشن به وسیله ی این مکتب ها پیشنهاد می شود ، اما اینکه آن را به صورت هدف زندگی قرار بدهیم صحیح نیست . زیرا از اینجا شناخت در باره ی حقیقت ها و واقعیت ها به دست نمی آید .
فقط یک "من" تجرید شده –به اصطلاح آبستره – به دست می آید که خودش را به طور دقیق نشان نمی دهد که کیست ؟ بنابراین اگر چنین چیزی بود ، آقایان اکنون کتاب ها نوشته بودند که "ما راه را پیدا کردیم ، شما چنین هستید ." هنوز از این نوشته ها ندیدیم .تخلیه ی اوهام و تخلیه از تخیلات خوب است ، اما بحث این است که خود اسلام که این مطلب را تأکید کرده ، به دنبال آن ، هدف را نیز معین کرده است ؛ حرکت . حالا درک کردید که "من" چیست و چه قدرت هایی دارد ؟ من قدرت اکتشاف و تجسیم دارد . آیا می دانید قدرت چیست ؟ ".
4-نفی عقلانیت
شبه عرفان ها یا ضد عقل هستند یا تناقض گویی هایشان عقل را زیر سوال می برد مثلا اشو می گوید فلسفه پدیده ای درهم ریخته است ، خیال بافی است . فلسفه بی نتیجه است . فلسفه یک بازی بی پایان است . فیلسوف گرفتار ذهن است . البته عقلی که در عرفان وجود دارد از جنس عقل ارسطویی نیست بلکه عقل رحمانی است به قول دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی در کتاب" عقلانیت و معنویت" :
" معنویت باید به نوعی به عقل نزدیک باشد یا خود عقل یا چیزی شبیه عقل باشد یا دست کم از شئون عقل باشد ...بنابراین ما معنویت غیر عقلانی نداریم ."