۱۱ آبان ۹۲ ، ۱۰:۱۵
تفاوت اخلاق و عرفان(2)
2.
تفاوت در موضوع
بنابر مشرب اهل تحقیق و عرفان که ممحّض در حکمت اُنسی هستند نه متأخرین از مشّاء
که گرفتار حکمت بحثی گشته اند، عرفان عملی همان سیر و سلوک انسان است که مربوط به
عقل عملی بوده و در آن سخنی از تصوّر و تصدیق یا قضیّه و قیاس نیست. آنچه راه این عمل
را تبیین میکند، دو علم است: عرفان نظری و علم اخلاق. از این دو، اوّلی از علوم
کلّی، بلکه کلّیترین علم است، امّا دیگری در ردیف علوم جزیی قرار دارد؛ زیرا
موضوع علم اخلاق، تهذیب نفس و قوای آن است و جایگاه آن پس از اثبات اصل نفس و قوای
آن قرار دارد؛ از این رو نخست باید اصل نفس و تجرّد آن و همچنین قوای نفسانی و
تجرّد برخی از آنها اثبات شود و در مرحله بعد، علم اخلاق در کنار دیگر علوم جزیی
درباره چگونگی تهذیب نفس و تعدیل قوای آن بحث میکند، امّا عرفان نظری فوق همه
علوم و از جمله، فوق فلسفه الهی است؛ زیرا موضوع آن اعم از موضوعات همه علوم است و
هر علمی که موضوع آن چنین باشد، برترین علم خواهد بود.
خلاصه آنکه موضوع عرفان نظری "موجود بما
أنّه موجود" است؛ بدون اینکه به هیچ قیدی حتی "قید اطلاق" مقیّد
گردد و موضوع فلسفه کلّی "موجود بشرط الاطلاق" و عدم تقیّد به قید طبیعی،
ریاضی، منطقی و اخلاقی است و عصاره این اطلاقِ قسمی، همانا تقیّد به اطلاق و
اشتراط به عدم تقیّد به طبیعی و مانند آن است.
با این بیان، همه نقدهای تصریحی یا تلویحی حل خواهد شد؛ زیرا اولاً تمایز موضوع
عرفان نظری و فلسفه روشن میشود؛ و ثانیاً تمایز این دو علم از هم واضح میگردد؛ و ثالثاً اعمیّت عرفان نظری از فلسفه
از لحاظ طبقهبندی علوم معلوم میشود.
3. تمایز روشی
علوم انسانی از لحاظ روش، به شهودی، برهانی، نقلی و تعبّدی تقسیم میشود. آنچه با
شهود دل پدید میآید، "عرفان" و آنچه با برهان عقل حاصل میشود، "حکمت"
و "کلام" و آنچه با نقل به دست میآید، "سیره" و
"تاریخ" و آنچه با تعبّد کسب میشود، "فقه" نامیده میشود.
دین مبین اسلام نیز این سه روش را برای نیل به معارف امضا کرده است: راه تفکّر عقلی، راه شهود قلبی و راه تعبّد و تقلید ایمانی؛ اما راه سوم در حقیقت، متّکی بر یکی از دو راه دیگر است. از سوی دیگر، راه شهود قلبی، گرچه عمیقتر و نافعتر است ـ زیرا راهی است که علم و عمل در آن متّحدند و اندیشه و باور، قرین هماند و هرگز علم بیعمل و فکر بدون ایمان و باور در آن نیست ـ اما همگان به آن دسترسی ندارند؛ برخلاف اخلاق عملی و پذیرش موعظه حَسَن و نظایر آن که در دسترس همگان قرار دارد. با این همه، راه تفکّر عقلی در سطوح گوناگون، عمومیترین راه اسلام است که هم جمهور جوامع بشری به آن دعوت شدهاند، هم دسترسی توده مردم به آن ممکن است.
4. تفاوت در مسائل
موضوع و مسائل علم اخلاق، نفس و تهذیب شئون نفس، شناخت فضایل و رذایل آن، راه
تحصیل فضایل و پرهیز از رذایل و مانند آن است. اصل وجود نفس و تجرد آن و شئون و
قوای ادراکی و تحریکیاش در فلسفه ثابت میشود؛ آنگاه در علم اخلاق درباره کیفیت
تخلّق وی سخن به میان میآید.
در اخلاق، انسان متخلّق به فضایل میشود و واجبات را انجام میدهد و مستحبات را ترک نمیکند و نیز از حرام پرهیز، و مکروهات را ترک میکند و برای رضای خدا کار و تلاش میکند، ولی همه اینها در محور تهذیب نفس است، امّا در عرفان چنین نیست؛ زیرا:
اوّلا ً، عارف تلاش و کوشش دارد که واحد حقیقی، یعنی خدای سبحان و جمال و جلال او را مشاهده کند و توحید ذاتی و توحید اوصاف و افعال و آثار را ببیند.
ثانیاً، عارف از حدّ تهذیب نفس میگذرد؛ زیرا تهذیب نفس از پلههای سکّوی پرواز عارف است؛ یعنی عارف، زمانی در سکّوی پرواز قرار میگیرد که متخلّق به اخلاق خوب بوده و با تهذیب نفسْ تزکیه شده و واجبات و مستحبات را انجام داده باشد.
ثالثاً، همانگونه که عرفان، برتر از فلسفه است و اخلاق پایینتر از آن، عارف نیز برتر از فیلسوف است و متخلّق نیز پایینتر از فیلسوف؛ البته در صورتی که فیلسوف، الهی و عالم با عمل باشد.
۹۲/۰۸/۱۱